کتابخونه

کتابخونه

کتابخونه

کتابخونه

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

مطلب


«کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست

که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل

اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم که از همه

تهوع آورتر بود اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت

یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم، آن پسر قوی هیکل ته

کلاس را دیدم در حالیکه زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم

و تازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران

ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد......

کتاب


یک آدم هایی هستند که ...
وقتی شادی کنارت نیستند ،چون حسودند ...
وقتی غمگینی در آغوشت نمی گیرند،چون خوشحالند ...
وقتی مشکل داری به ظاهر همدردند امادر واقع بی خیال تو هستند...
اما ...
وقتی مشکل دارند با تو خیلی مهربونند،خیلی ...
اینها "بدبخت ترین" انسانهای روی زمینند...

کتاب


گوش کن ببین چی می گم دختر !همون انگلیسی ها یه ضرب المثل خوب دارند که میگه به مردی که سیگار نمی کشه و مشروب نمی خوره اعتماد نکن . می فهمی ؟ البته سیگارو مشروب چیز خوبی نیست . اینو انگلیس ها هم می فهمن اما منظور اینه که مردی که پنچری های کوچیک نداره شاید یه پنچری بزرگ داشته باشه . یعنی به این اسونی ها به ش اعتماد نکن . تو همون وقت که شوهرت گیاه خوار شد باید به ش شک می کردی نه این که واسه ش اشپزی کنی خودتم گیاه خوار بشی .

دیوان بیگی گفت : این جور ادم ها که می خوان زیادی خوب خیلی خطر ناک ان . اینا از ادم بودن خجالت می کشن.از دندون نیش خودشون شرمنده ان.
اینا زیادی نازنین شدن . نمی خوان ادم باشن .می خوان فرشته باشن . اما معمولا کارشون به جنایت می کشه . چون فرشته نمی تونه وسط ادم ها باشه . فرشته اصلا ازادم ها بدش میاد ...

از کتاب اذر شهدخت پرویز و دیگران

مطلب

ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ
ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ،
ﺷﻨﯿﺪﻡ
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺑﺖ
ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﺗﻪ ﺩﻳﮓ ﻫﺎ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﻡ
ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻫﺮﮔﺰ
ﺟﻮﺍﺏ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ
ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ :
ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎﻱ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺷﺘﻪ ﻫﺴﺘﻢ .
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ، ﮐﻤﯽ ﺑﻌﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ
ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ
ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎﻳﺶ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪ ﻭﮔﻔﺖ:
ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﻭ
ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﻌﻼﻭﻩ،
ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻬﺎ ﻱ ﮐﻤﯽ ﺳﻮﺧﺘﻪ
ﻫﺮﮔﺰﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﺪ!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻧﺎﻗﺺ ...
ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮐﻢ ﻭ ﮐﺎﺳﺘﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ
ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺳﺎﻟﻢ، ﻣﺪﺍﻭﻡ ﻭ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ:
ﺩﺭﮎ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ
ﻋﯿﺐ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ
ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺍﺳﺖ .
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻋﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ
ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ، ﺑﺪ ﻭ
ﻧﺎﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ.

شعر


گاه بر زُلف سوار است ، گَهی بینِ لبت

"گُلِ سَر" بودن عجب حسِ عجیبی دارد ...

کتاب


راهِ ساده برای آشنایی با یک شهر این است که انسان بداند:
مردم آن چگونه کار می کنند،
چگونه عشق می ورزند
و چگونه می میرند.

- آلبر کامو / طاعون
ترجمه: رضا سیدحسینی

نکته

چهار شرطِ خوشبختی:
- زندگی در هوای آزاد
- عشقِ یک موجود
- فراغت از هرگونه جاه طلبی
- آفرینندگی

- ادگار آلن پو

کتاب


ما گناه میکنیم تا خدا بخشنده بماند .

نویسنده : " پائولو کوئیلو " - برشی از کتاب " ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد"

کتاب


کتاب


کارل گوستاو یونگ: اخلاق بر دو نوع است :
1.اخلاق بردگی و 2. اخلاق اربابی.

اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که 90 درصد مردم بهش معتقدند؛

اخلاقی که می‌گوید در مهمانی‌ها و جمع فامیل لبخند بزن، اگر عصبانی می‌شوی، خوددار باش و فریاد نزن،
برای این که دوستت، همسرت، برادرت ناراحت نشوند خودت را،عقاید و احساساتت را سانسور کن
اگر لذتی برخلاف شرع و عرف و قوانین جامعه بشری است آن را در وجودت بُکُش و به خاک بسپار، فداکار، مهربان، صبور، متعهد، خوش برخورد و خلاصه، همرنگ و همراه و هم مسلک جماعت باش...

اما "اخلاق اربابی"، کاملا متفاوت است.
افرادی که به اخلاق اربابی پایبندند، از نظر روانشناسی، آدم‌هایی هستند که به بالاترین حد از بلوغ روانی رسیده اند و قوانین اخلاقی را نه از روی ترس از خدا و جهنم و قانون و پلیس و همسر و پدر و مادر و نه به طمع پاداش و تشویق اجتماعی، که بر مبنای وجدان خودشان تعریف می‌کنند
البته وجدان شخصی این افراد، مستقل، بالغ، صادق و سالم است،
اهل ماست مالی و لاپوشانی نیست، صریح و بی پرده است و با هیچکس، حتی خودشان تعارف ندارد.
بزرگترین معیار خالقان اخلاق اربابی برای اعمال و رفتارشان، رسیدن به آرامش و رضایت درونی است.
اخلاق اربابی مرزهای وسیع و قابل انعطافی دارد و هرگز خشک و متعصب نیست.
برای توده‌هایی که مقید و مأخوذ به اخلاق بردگی هستند،
اخلاق اربابی، گاه زیبا و تحسین برانگیز، گاهی گناه آلود و فاسد و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم است.
یونگ می‌گوید: افرادی که به اخلاق اربابی رسیده اند تاوان این بلوغ را با تنهایی و طرد شدگی پس می‌دهند.
آنها به رضایت درونی می‌رسند ولی همیشه برای اطرافیانشان، دور از دسترس و غیرقابل درک باقی می‌مانند ...